آغاز داستان اینترنتی حلماجونی :)
سلام حلما جون
الان که عمه داره واست اینارو می نویسه شما کوچولی نیتونی بخونی اما خب اشکالی نداررره...وقتی بزرگ شدی اینارو می بینی بعد می گی :وااااااااااااااااااااای من اینگدی بودم؟؟؟!!!
می خوام از خنده هات بذارم از اولین لبخند رو لبات
از گریه هات که شبا نمی ذاری مامان بابات بخوابنو همش اینطوریــــَن
از هر کار جدید و تازه ای که ما رو به وَجـــــــــــــد میاره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی